جدول جو
جدول جو

معنی گوش کشی - جستجوی لغت در جدول جو

گوش کشی
استراق سمع، تنبیه کردن، گوش مالی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ)
عمل و کار کوت کش. رجوع به کوت کش و کوت کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
اصطلاحی است مقنّیان را
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ کَ / کِ)
عمل گوهرکش. حمل گوهر:
غنی کرد گردنکشان را ز گنج
ز گوهرکشی لشکر آمد به رنج.
نظامی.
مکلل به گوهر قبایی پرند
چو پروین به گوهرکشی ارجمند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بُ)
قطع گوش، عمل گوش بر. رجوع به گوش بر و گوش بریدن شود
لغت نامه دهخدا
و در تداول عامه گوش شور، آلتی که بدان گوش شویند، آلتی طبیبان متخصص گوش را محض شستن گوش، (یادداشت مؤلف)،
آنکه گوش شوید، که به شستن گوش پردازد
لغت نامه دهخدا
گوش پاک کن، (یادداشت مؤلف)، آلت کاویدن گوش،
که گوش کاود، آنکه گوش کاود
لغت نامه دهخدا
(کو کَ / کِ)
قرمساقی کون. مقابل آن کس کشی بود. (آنندراج). و رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ کَ / کِ شِ)
توتون یا تنباکویی که برای کشیدن نکوست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ / کِ)
عمل نعش کش
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ طِ / طَ)
کشندۀ گوش. که گوش را کشد و پیچاند. متوجه ساختن صاحب گوش را یا بدنبال خود کشاندن خداوند گوش را:
مر شما را سرکه داد از کوزه اش
تا نباشد عشق اوتان گوش کش
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوش کاو
تصویر گوش کاو
آلت کاویدن گوش، گوش پاک کن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن گوش قطع گوش، بحیله پول و مال از دیگری گرفتن مغبون کردن در معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل کشی
تصویر گل کشی
حمل و نقل گل و خاک: کپه گل کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر کشی
تصویر گهر کشی
عمل گوهرکش حمل گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعش کشی
تصویر نعش کشی
نسا کشی رستکشی عمل و شغل نعش کش
فرهنگ لغت هوشیار
در حال کشیدن گوش، آرام و مطیع: جان گوش کشان آمد (آید) دل سوی خوشان آمد (آید) زیرا که بهار آمد رفت (شد) آن دل دیوانه (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرو کشی
تصویر گرو کشی
عمل گرو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاو کشی
تصویر گاو کشی
عمل و شغل گاو کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود کشی
تصویر خود کشی
انتحار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گوش کسی را کشد و پیچاند برای آنکه صاحب گوش را متوجه سازد و یا او را بدنبال خود کشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لش کشی
تصویر لش کشی
مرده کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرکشی
تصویر گوهرکشی
عمل گوهرکش حمل گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لش کشی
تصویر لش کشی
((لَ. کِ))
مرده کشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوش کشیدن
تصویر گوش کشیدن
((کِ دَ))
کنایه از توجه نکردن، اهمیت ندادن
فرهنگ فارسی معین
بهدین، شیعه، مسلمان
متضاد: بدکیش، بدمذهب، بی دین، ملحد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بر روی دوش گرفتن، کول کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ای نازک از چوب برای حمل بار با پشت
فرهنگ گویش مازندرانی
ریسمانی که با آن گوساله را به پای گاو بندند تا هنگام دوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سخن در گوشی
فرهنگ گویش مازندرانی
گفتگوی درگوشی
فرهنگ گویش مازندرانی
شنیده شده، گوشزد، سخن رازگونه و آهسته، سخن زیر گوشی، عمل سر بریدن گاو گوسفند در جشن ها و عروسی ها
فرهنگ گویش مازندرانی
زیرگوشی حرف زدن درگوشی گفتگو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی